خانه های چوبی سوباتان تالش

خانه های چوبی سوباتان که بخش مهمی از ساختار سنتی این شهرک زیبای ییلاقی بوده و در جذب گردشگردان نیز نقش بسزایی دارد در احاطه آهن و سیمان در حال نابودی است و نفسهای آخر خود را می کشد . ساکنین فعلی سوباتان به دلیل قابل دسترس بودن مصالح ساختمانی صنعتی و امکان حمل و نقل راحت آن ، اقدام به ساخت ویلاهای مدرنی می کنند که هیچ سنخیتی با ویژگیهای جغرافیایی این منطقه ندارد .

این خانه ها بر خلاف خانه های سنتی چوبی در تابستان گرم و در زمستان بسیار سرد بوده و در مقابل پدیده های طبیعی سوباتان از قبیل برفهای سنگین زمستان ، طوفانها و بورانهای شدید و تند بادها نیز همانند خانه های چوبی سنتی مقاوم نیستند .    

در زمانهای قدیم خانه ها را در سوباتان از چوب درختان جنگلی درست می کردند . برای این کار ابتداء ستونهای اصلی و اسکلت خانه را از چوبهای محکم جنگلی از قبیل بلوط ، آزاد و سردور که از استحکام فوق العاده ای برخوردار بود بنا می کردند ، سپس روی آنها را با چوبهای نازکتر که " پلک " نامیده می شد به فاصله بیست سانتی متر از دو طرف می پوشاندند

 



پس از آماده شدن اسکلت ساختمان داخل دیوارهای آن را با کاه گل پر می کردند .

کاه گل عایق بسیار مناسبی بود که در تابستان از نفوذ گرمای آفتاب و در زمستان از ورود سرمای سوزان ساکنین خانه های چوبی را محافظت کرده ضمن اینکه هزینه بسیار کمی را به سازندگان چنین خانه هایی تحمیل می کرد .

در این سبک معماری ، سقف خانه را نیز با چوب جنگلی سربندی کرده و آن را با تخته های چوبی که به ابعاد تقریبی 80*25 در داخل جنگل از چوب درخت بلوط تهیه شده بود می پوشاندند که به این تخته ها " چلّک " میگفتند .

ییلاق نشینهای بومی درها و پنجره های ساختمان را نیز از چوب درست کرده و داخل اتاقها یا با نوعی گل زرد رنگ و یا با تخته های جنگلی بطور کامل پوشانده می شد . بعضیها دیوارهای بیرونی خانه را نیز با تخته می پوشاندند و بعضی دیگر آن را با ملات گل رس صاف می کردند که این روش نیز از زیبایی خاصی برخوردار بود . در محوطه خانه دامداران اتاقکهای چوبی دیگری نیز از قبیل تنور خانه (تندیره سر )، مرغدانی و طویله های کوچک و بزرگی برحسب نیاز از چوب ساخته می شد . دامدارانیکه زمستانها را نیز در ییلاقات سوباتان و اطراف آن می گذراندند ناگزیر به ساخت طویله های بزرگ چوبی به نام " کوم " بودند تا صدها گوسفند و گاو خود را چند ماهی از سال بطور شبانه روزی داخل این طویله های بزرگ نگهداری کنند . این دامداران علوفه و سایر مایحتاج زمستانی دامهای خود را نیز در این طویله ها انبار می کردند و برای جلو گیری از خروج دام جهت آبخوری در سرمای زمستان ، آب چشمه ای را نیز از داخل این کومها عبور می دادند تا نیازی به خروج دام از کوم نباشد .

 زمانی در درون این کوم پیر چه غوغایی بر پا بود و صدای دلنشین بره ها و کوسفندان چه سمفونی دلنوازی را می نواخت و اینک در انتظار طوفانی است تا سر بر خاک سرد بگذارد .

شاید با مرگ این میراثهای سنتی بسیاری از سرمایه های ملی ما نیز در حال نابودیند .

  آیا با این سرعتی که این خانه های سنتی در حال تخریب و از بین رفتن هستند بر مسئولین مربوطه فرض و واجب نیست تا چاره ای بیندیشند و با تهیه طرح هادی برای ییلاق سوباتان برای ساخت و سازهای آن برنامه ای ارائه کنند.

و یا حداقل اداره میراث فرهنگی منطقه با شناسائی و ثبت و بازسازی چند باب از این ساختمانهای موجود این آثار سنتی زیبا را برای نسل های آینده به یادگار نگهدارند ؟

هماهنگی و همگونی نمای خانه های چوبی با طبیعت اطراف معجزه ای است که ریشه در قدرت لایزال الهی دارد این مهندسی فوق العاده در فصول مختلف با تغییر رنگ طبیعت اطراف ساختمانهای چوبی طرح نو و جدیدی ایجاد می کند .

تزئین محوطه خانه های چوبی با شقایق سرخ ، هنر خالق یکتاست .



نظرات شما عزیزان:

سمیه
ساعت19:17---26 آذر 1393
همه میپرسند
چیست در زمزمه مبهم آب
چیست در همهمه دلکش برگ
چیست در بازی آن ابر سپید
رو...ی این آبی آرام بلند
...که ترا می برد اینگونه به ژرفای خیال
چیست در خلوت خاموش کبوترها
چیست در کوشش بی حاصل موج
چیست در خنده جام
که تو چندین ساعت
مات و مبهوت به آن می نگری
نه به ابر
نه به آب
نه به برگ
نه به این آبی آرام بلند
نه به این خلوت خاموش کبوترها
نه به این آتش سوزنده که لغزیده به جام
من به این جمله نمی اندیشم
من مناجات درختان را هنگام سحر
رقص عطر گل یخ را با باد
نفس پاک شقایق را در سینه کوه
صحبت چلچله ها را با صبح
نبض پاینده هستی را در گندم زار
گردش رنگ و طراوت را در گونه گل
همه را میشنوم
می بینم
من به این جمله نمی اندیشم
به تو می اندیشم
ای سراپا همه خوبی
تک و تنها به تو می اندیشم
همه وقت
همه جا
من به هر حال که باشم به تو میاندیشم
تو بدان این را تنها تو بدان
تو بیا
تو بمان با من تنها تو بمان
جای مهتاب به تاریکی شبها تو بتاب
من فدای تو به جای همه گلها تو بخند
اینک این من که به پای تو درافتاده ام باز
ریسمانی کن از آن موی دراز
تو بگیر
تو ببند
تو بخواه
پاسخ چلچله ها را تو بگو
قصه ابر هوا را تو بخوان
تو بمان با من تنها تو بمان
در دل ساغر هستی تو بجوش
من همین یک نفس از جرعه جانم باقی است
آخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش

دوستت دارم نفسم


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 26 آذر 1393برچسب:, | 10:20 | نویسنده : مهدیزاده |

.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • اریک صدا